به گزارش خبرگزاری «حوزه»، مجادله از باب مفاعله از ریشه «جدل» بر وزن «قَتَل» است. جدل - یکی از فنون منطق –کلمه ای است که با تمام مشتقاتش سی بار در قرآن کریم آمده، به طوری که اسم یکی از سوره های قرآن «مجادله» است. معنای مجادله؛ استدلال، بحث و گفتگو، مناظره، مراء[1]، ممارات، استحکام[2]، حجّت، دلیل آوردن در برابر دلیل، ملزم گرداندن خصم، زیاد باریک شدن، تندی کردن، شدت[3]، زمین زدن[4]، خشونت، نزاع[5]، جرّ و بحث، مشاجره، تافتن نخ های نازک یا بافتن رشته های لیف جهت تهیه ریسمان [6]، تابیدن و پیچیدن شدید طناب[7] و... است.[8]
در اصطلاح نیز از جدل و مجادله تعریف های مختلفی ارائه شده که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. ارسطو می گوید: مجادله شیوه ای است که آن را با استفاده از مقدمات مشهور، برای رسیدن به هدف به کار می گیریم.[9]
2. فارابی عنوان می کند: جدل، صناعتی است، علمی که به وسیله آن انسان قدرت می یابد تا با استفاده از مقدمات مشهور، قیاسی (برهانی) را برای ابطال هر وضعی به کار گیرد.[10]
3. محقق طوسی و ابن کمونه می گویند: جدل، صناعتی است، علمی که می توان با آن از مقدمات مسلم، بر هر مطلوبی که مورد نظر باشد، یا حفظ هر وضعی که اتفاق افتد، به نحویکه هیچ نقضی متوجه آن نباشد، برحسب امکان، اقامه حجت کرد.[11]
پس مجادله عبارت است از: گفتگوی رو در رو میان دو طرف برای اثبات موضوع معیّن، و به جهت اثبات حق و چیرگی بر خصم، با استفاده از مقدمات مورد قبول طرف مقابل (با شیوه خاصی که در کتب منطق آمده است).
* ارتباط مجادله و مناظره
از مجموع آنچه ذکر شد، به دست می آید که «مناظره» و «مجادله» نقاط اشتراک و افتراقی دارند؛ بدین معنا که در هر دوی آنها نوعی از کشف حقیقت وجود دارد؛ ولی در مجادله علاوه بر کشف حقیقت، تعجیز طرف مقابل نیز وجود دارد.
بنابراین، باید گفت که میان این دو، عموم و خصوص مطلق برقرار است (هر مناظره ای مجادله است؛ اما هر مجادله ای مناظره نیست) و به واقع، مناظره یکی از اقسام مجادله (جدال احسن) است.
* مفهوم مراء
مراء در لغت به معانی مختلفی چون: گفت وگو کردن، پیکار نمودن و خصومت، خرده گرفتن، جدال[12]، نشان دادن و وانمود کردن چیزی برخلاف عقیده خود، خودنمایی، مجادله، منازعه، شک کردن، اعتراضی بر سبیل شکّ و ریب، لجاجت و طعنه زدن در سخن کسی به قصد تضعیف سخن یا تحقیر گوینده، آمده است. البته کلمة «مریة» به معنای تردد در چیزی است و امتراء، ممارات و تماریبه معنای محاجّه در آن امری است که مورد تردد باشد.
اصل کلمه «مریة» از اصطلاح «مریة الناقة» گرفته شده که معنایش، به پستان ماده شتر جهت دوشیدن شیر، دست کشیدم، است.[13]
در قرآن مراء با تمام مشتقاتش بیست بار به کار رفته است و در روایات اسلامی روی آن زیاد بحث شده؛ اما خود واژه «مراء» فقط یک بار در قرآن وارد شده است.[14]
جرجانی می گوید: مراء در اصطلاح عبارت است از: اعتراض کردن بر سخن غیر و اظهار نقص و خلل آن در لفظ یا در معنا، به قصد اهانت به آن شخص است.[15]
به عبارت جامع تر: مراء با انگیزه برتری جویی و خودنمایی علمی پدید می آید، به این معنا که فرد در گفتگو با دیگری، بدون انگیزه دینی و فایده اخروی، به ایراد و اعتراض بر سخنان طرف مقابل می پردازد تا هوش و دقت و زیرکی خویش را نشان دهد؛ خواه در مسائل علمی باشد، خواه در غیر آن؛ اعتراض به حق باشد یا به باطل، و همیشه دوست دارد هر آنچه که او می خواهد و می گوید، صحیح باشد.از این رو، مراء در شمار اعمال زشتی است که از صفات ناپسند درونی انسان سرچشمه می گیرد.
* تفاوت مراء و جدل
مراء و جدل به معنای عام آن دارای تفاوت هایی هستند:
1. در مراء، غرض اظهار فضل و کمال است؛ ولی در جدال، تعجیز و چیرگی برطرف مقابل؛
2. جدال در اصل به معنی پیچاندن طناب است، سپس به پیچاندن طرف مقابل در مناظره اطلاق گشته است؛ اما مراء به معنی گفتگو کردن در چیزی است که در آن مریه (شک) وجود دارد؛
3. مراء در مقابل حملات خصم جنبه دفاعی دارد؛ ولی جدال اعم از دفاعی و تهاجمی است؛
4. مراء نوعاً در مواردی به کار می رود که انسان روی یک مسئله باطل پافشاری و استدلال می کند؛ ولی در مناظره و مجادله این مفهوم الزاماً وجود ندارد؛
5. مراء، نکوهیده و مذموم است؛ زیرا معمولاً در مورد مخاصمه و نزاع درباره حقی گفته می شود که ظاهر و آشکار شده؛ ولی جدال همیشه اینگونه نیست؛
6. معمولاً جدال در مسائل علمی است؛ ولی مراء اعم از آن است.
* در نکوهش مراء
یکی از آفات زبان که دشمنی و کینه را جایگزین مهر و محبت می سازد، مراء است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) درباره مراء می فرماید: «لَیْسَ فِی الْإِنْسَانِ خَصْلَةٌ أَشَرَّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلُقُ إِبْلِیسَ وَ نَسَبُهُ فَلَا یُمَارِی فِی أَیِّ حَالٍ کَانَ إِلَّا مَنْ کَانَ جَاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ به غیره مَحْرُوماً مِنْ حَقَائِقِ الدِّینِ»؛[16] ویژگی بدتر از آن (مراء) در انسان نیست؛ زیرا خُلق وخوی شیطان و خویشاوند اوست، پس هیچکس در هیچ حالی مراء نمی کند، مگر آن که از خودش و دیگران ناآگاه، و از حقایق دین محروم باشد.
و در حدیث دیگری می فرماید: «ثَلَاثٌ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ بِهِنَّ دَخَلَ الْجَنَّةَ مِنْ أَیِّ بَابٍ شَاءَ مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ وَ خَشِیَ اللَّهَ فِی الْمَغِیبِ وَ الْمَحْضَرِ وَ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً»؛[17] سه خصلت است که اگر کسی با آن خداوند را ملاقات کند، از هر دری که بخواهد، وارد بهشت می شود. کسی که خوش اخلاق است. کسی که در آشکار و نهان از خداوند بترسد، و کسی که مراء را ترک کند، اگرچه بر حقّ باشد.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرماید: «إِیَّاکُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا یُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَی الْإِخْوَانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفَاق»؛[18] از مراء و خصومت بپرهیزید؛ زیرا این دو باعث بیماری (کینه) علیه برادران دینی می شود و نفاق از آن دو می روید.
* مفهوم محاجّه
محاجّه یا احتجاج، از ماده «حَجَّ یَحِجُّ» به معنای خصومت ورزیدن، حجت آوردن، قصد کردن، استمرار، دوام، مجادله، مذاکره، بحث و گفتگوست.[19]این واژه با تمام مشتقاتش 33 بار در قرآن کریم آمده است.
و در اصطلاح به معنای بحث و گفتگو همراه با دلیل و برهان به قصد اثبات سخن خود می باشد که یکی از فروعات مناظره است، پس نسبت میان مناظره و محاجه، عموم و خصوص مطلق است؛ اما تفاوت مجادله و محاجه در این است که جدال برای بازگرداندن طرف از عقیده خود به کار می رود؛ اما حجاج برای دعوت او به یک عقیده و استدلال بر آن به کار رفته است.
پی نوشت ها:
[1].. مجموعه رسائل، غزالی، ملک الکتاب، بمبئی، بیتا، ص136.
[2]. «جَدَلتُ البناءَ»؛ یعنی ساختمان را مستحکم کردم. «دِرعٌ مجدولَة» به معنای زره مستحکم است. «أجدَل» بر باز شکاری و قوی پنجه اطلاق می شود و «مجدل» نیز به معنای کاخ مستحکم است. گویی دو نفر در مقابل هم می ایستند و مناظره می کنند و هرکدام می خواهد پایه های سخن خود را محکم کرده، بر دیگری غلبه نماید.
[3]. چون دو طرف در مقام مجادله با یکدیگر شدّت عمل نشان می دهند، تا همدیگر را از رأی خویش بازگردانند، لذا به آن مجادله گفته شده است.
[4]. گویا دو نفر که باهم مجادله می کنند، گویا در مقام کشتی گرفتن هستند که می خواهند یکدیگر را به زمین بزنند.
[5]. «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»؛ «در حج، جماع و فسوق و منازعه نیست.» بقره/ 197. نزد شیعه مراد از رفث، مقاربت، و فسوق، دروغ است و جدال، قسم خوردن. مجمع البیان، طبرسی، ذیل آیه 32.
[6]. این به حال مجادله کنندگان شباهت دارد که سخنانی به هم می بافند تا جهل خود را بدان بپوشانند.
[7]. به همین دلیل به بازِ شکاری «اجدل» گفته میشود؛ چراکه از تمام پرندگان پرخاشگرتر و پیچنده تر است، گویی کسی که چنین سخنانی می گوید، می خواهد طرف مقابل را با بحث و گفتگو از افکارش بپیچاند؛ زیرا هر یک از طرفین مجادله یکدیگر را از عقیده اش می پیچاند.
[8]. ر.ک: کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، نشر هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق، ج6، ص79؛ الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، اسماعیل بن حماد جوهری، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ اول، 1410ق، ج4، ص1653؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، مبارک بن محمد جزری (ابن اثیر)، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، چاپ اول، ج4، ص: 326؛ لسان العرب، جمال الدین محمد بن مکرم (ابن منظور)، دار الفکر و دار صادر، بیروت، سوم، 1414ق، ج11، صص 103 - 105؛ معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس بن زکریا، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1404ق، ج1، ص433؛ مفردات ألفاظ القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، دار العلم - الدار الشامیة، لبنان - سوریه، اول، 1412ق، ص189؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، احمد بن محمد مقری فیومی، منشورات دار الرضی، قم، چاپ اول، ج2، ص93؛ مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، کتابفروشی مرتضوی، تهران، سوم، 1416ق، ج5، ص336؛ المحیط فی اللغة، صاحب بن عباد و اسماعیل بن عباد، عالم الکتاب، بیروت، چاپ اول، 1414ق، ج7، ص42.
[9]. المنطقیات، ابونصر محمد فارابی، ج1، ص358.
[10]. همان.
[11]. الجوهر النضید، شیخ طوسی، ، ص232؛ الجدید فی الحکمة، ابن کمونه، ص42.
[12]. جدال را ممارات خوانده اند؛ زیرا شخص مجادله کننده با کلام خود می خواهد حرف های طرف خود را از او بدوشد و رد کند. گویی در ممارات هر یک آنچه را پیش رقیبش است، بیرون می کشد، آن گونه که شیردوش شیر را از پستان بیرون می کشد.
[13]. لسان العرب، ج15، ص278؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج4، ص322؛ الفائق فی غریب الحدیث، ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1417ق، ج3، صص 235 - 234.
[14]. «فَلا تُمارِ فِیهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً»کهف/ 22.
[15]. کتاب التعریفات، ص100.
[16]. مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، دارإحیاء التراث، ج9، صص 74، ح 10244.
[17]. الکافی، ج2، ص300، ح 2؛ بحار الأنوار، ج2، ص139، باب 17، ح 55.
[18]. بحار الأنوار، ح 56.
[19]. ر.ک: مفردات ألفاظ القرآن، ص219؛ لسان العرب، ج2، ص228؛ شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، نشوان بن سعید حمیری، دار الفکر المعاصر، بیروت، چاپ اول، 1420 ق، ج3، ص1299؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، مرکز الکتاب للترجمة و النشر، تهران، چاپ اول، 1402ق، ج2، ص169؛ إعراب القرآن و بیانه، ج1، ص478.
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 189